پولیتیک – دیالوگ ها ۱

یه سری دیالوگ به ذهنم رسیده گفتم بنویسم تا یادم نرفته

لایسنس : بدون اجازه کتبی من شما نمیتوانید بیش از ۱۵۰ حرف از هر پست را انتشار دهید و در صورت انتشار همین ۱۵۰ کاراکتر نیز باید به این مطلب لینک دهید با تشکر

 

بهروز پسر محمد بهمنش به بهمنش : من نمیتونم قبول کنم ! چرا باید یه عده پیروپاتال بشینن اینجا و در مورد بازار نظر بدن ؟ چرا بازار باید رو انگشت اینا بچرخه ؟ مگه اینا چی دارن یه مشت ترسو که توی سوراخ موش قایم شدن

بهمنش : فک میکنی اینا از شیکم مادرشون هفتاد ساله به دنیا اومدن ؟ اشکال کار اینجاس که تویی که هنوز نمیتونی دماغت رو بالا بکشی داری در مورد کسایی حرف میزنی که ۶۰ سال شبیه پیاده روهای کف بازار شدن ! فکر میکنی کسی میتونه قدم از قدم برداره و اینا نبینن ؟

فکر میکنی اینا پولشون رو از اب دریا گرفتن ؟ صدها نفر کشته شدن خون صدها نفر ریخته شده ، اینا با هزاران نفر درگیر شدن تا تونستن برسن به این اتاق ! به پشت این میز ! اینا بوی همه چیو حس میکنن ! بوی پول ! بوی جنگ ! بوی سیاست ! بوی توطئه ! و بهتر از همه بوی خیانت .

اگر ذره ای بخوای بهشون نزدیک بشی یا بخوای قدرتشون رو ازشون بگیری مطمئن باش میتونن زنده زنده گوشتت رو با دندوناشون بکنن

 


بازپرس : ببین من نمیتونم به زور متوصل بشم چون قاضی بفهمه منو آویزون میکنه .

ولی اگر حرف نزنی میتونم تا موقع خوب شدن زخمات همینجا نگه ت دارم .

 


یک شاهد که میتونه سرنخی به جرم های یکی از افراد مافیای سفید باشه کشته میشه و هیچ پلیسی توی اداره دلش نمیخواد سمت این پرونده بره به جز یک نفر

( بالای سر جسد شاهد ایستادن و باهم بحث میکنن ) :

_ زیاد پیگیر این مسائل نشو ! اینم یه اتفاق ساده س چیزی نشده که این بابا داشته میرفته یهو از شانس بدش پاش گیر میکنه به جایی و با کله میخوره توی جدول و بعدش هم …

_ حداقل ۲ نفر شاهد داریم که همین اتفاق رو تایید میکنن

B : هر چی میخوای بگو ولی من ادمیم که برای ظالم شاخ و شونه میکشم ، من خفه خون نمیگیرم پی کار رو میگیرم

A : هر جور راحتی ، من زیاد نصیحتت نمیکنم ، فکر نکن که تو فقط سوپر منی ، شاید منم یه زمانی خیلی وقت پیش جای تو بودم و یکی دیگه داشت این حرفا رو به من میزد

ولی من ترجیح میدم وقتی راه میرم پام به جایی گیر نکنه و با کله توی جدول نرم و ( صحنه را ترک میکند )

دوربین به سمت پایین میرود : جسدی که با ۵ گلوله کالیبر بزرگ از پشت هدف قرار گرفته است !

 

 


به خودت نگاه کن سرکار ! برای چی اینجا هستی ؟ چون فکر میکنی خیلی شجاعی ؟ نه ابلهانس اگه همچین فکری میکنی

۹۸ درصد ما اینجاییم چون ما یه مشت ترسوی بزدلیم که میخوایم پشت قانون قایم بشیم

جرئت واقعی دست اونایی هستش که برای ۲۵ گرم موارد جونشون رو کف دستشون گرفتن و توی خیابونا راه میرن ، نه ما

————

چطور میشه به کسی که به خونوادش اهمیت نمیده اعتماد کرد .

 


هیچ وقت همه دارایی یک مرد رو ازش نگیر چون خطرناکترین فرد کسیه که دیگه چیزی برای از دست دادن نداره .

 


یکی از رئیسای مافیا خطاب به معاونش : اخه احمق ، احمق ، احمق تو که نمیتونی به زیردستت حالی کنی که چه کاری خوبه و چه کاری رو نباید انجام بده چطور میخوای یه تشکیلات رو بچرخونی ؟


بیطرف ؟

بیطرفی برای ترسوهاست ، توی این جریان بیطرفی وجود نداره یا با ما هستید یا علیه ما

Leave a Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.