آرگنا ۵
آرگنا ۵ در مسیر توم و جیرن صبح زود افراد با صدای خروس سمجی که روی دیوار رفته و قصد ساکت شدن هم نداشت بیدار شدند ، بالاخره بچه ای در حیاط مهمان خانه سنگی به سمت خروس پرت کرد و خروس بساط خودش را جمع کرد و از دیوار پایین آمد هر چند که […]
وبلاگ شخصی و دست نوشته ها و روزنوشته های javadth , شامل خطبه ها و عکس ها و همه تفکراتی که قابل نوشتن اند و یک سری چیز های دیگه
آرگنا ۵ در مسیر توم و جیرن صبح زود افراد با صدای خروس سمجی که روی دیوار رفته و قصد ساکت شدن هم نداشت بیدار شدند ، بالاخره بچه ای در حیاط مهمان خانه سنگی به سمت خروس پرت کرد و خروس بساط خودش را جمع کرد و از دیوار پایین آمد هر چند که […]
به نام خدا سه روز بعد از بازار هفتگی در حالی که هاوین و اهالی روستا کارهای خودشان را راست و ریست کردند هاوین همراه با یکی دو نفر از روستایی ها در حالی که باران نم نم میبارید و خورشید داشت خودش را به بالای کوههای شرق میکشاند از روستا راه افتادند ، […]
به نام خدا بخش دوم همانطور که ایرن و آرنا بیرون در نشسته بودند صداها هی بلند و هی خاموش میشد تا اینکه صداها خوابید و هاوین از انجا بیرون امد تا چشمش به بچه ها افتاد گفت : شما اینجا چیکار میکنید ؟ برید خونه ! اونهم الان که افتاب غروب کرده […]