حسرت ۵ – ۶ سال از عمرم که الکی تلف شد . وقتی همینطوری بدون هیچ برنامه ای رفتم نشستم سر کلاس تجربی و این شد رشته من در حالی که یک درصد به پزشکی علاقه ای نداشتم .
من به هنر و کامپیوتر علاقه داشتم ولی کسی راهنمایی نکرد , اون موقه تنبل ها رو میفرستادن کار و دانش و فنی حرفه ای ، کاش منم میرفتم امروز لااقل یه مدرک داشتم
حسرت اینکه در اون ۵ سال پشت سیستم چیز به درد بخوری یاد نگرفتم ، البته به جز سئو . میتونستم زبان یاد بگیرم ، میتونستم برنامه نویسی یاد بگیرم .
حسرت نرفتن به دانشگاه ، موقعی که جوونتر بودم و حوصله داشتم دانشگاه نرفتم ، کلا درس و دانشگاه رو قبول نداشتم از نظر روش تحصیل ولی حالا میبینم اینام یه زمانی لازم میشه
حسرت این دو سه سالی که توی تهران بودم و نرفتم دنبال مدارک فنی مربوط به کامپیوتر که خیلی راحت میتونستم همه ش رو بگیرم و خیلی جلو بیافتم
چس حسرتی برای نریختن بیمه ام ، وقتی تونستم معافیت بگیرم از همون روز باید بیمه میریختم برای خودم الان به جای یک سال بیمه ۴ سال بیمه و سابقه کاری داشتم
درس نخوندن و نداشتن سابقه کار زیاد باعث شده که الان توی این مملکت گیر بیافتم ، یه مشت عقده ای چسکی ( بلا نسبت دانشجویان ) که رفتن خارج به ریش ما بخندن .
حالا دیگه انگیزه زیادی برای ادامه ندارم ، ادامه همه چیز ، مثل اینکه باید مهر ” تکراری ” و ” مثل همیشگی ” روی پرونده زندگی ما بخوره و بره توی بایگانی
شاید بگید ۹۹ درصد تقصیر خودته ، شاید ولی زمان انتخاب رشته خونواده و مشاور تحصیلی میتونستن کمکم کنن که هیچ کمکی بهم نکردن
روزای زمستون چه زود میگذره
NO COUNTRY FOR OLD MEN