آرگنا ۴

به نام خدا   وارد سالن مهمان خانه شدند ، سالنی بود وسیع که در ابتدای در ورودی آن تختی قرار داشت که برای صاحب مهمان خانه بود و در انتهای آن یک راهرو به سمت راست که احتمالا آشپزخانه آنجا بود وسمت مخالف راهرو نیز پله هایی که به طبقه بالایی میرفتند و در […]

سنجیده عمل کردن تو این مملکت

آدم نمسدونه تو این مملکت چطوری باید یه کاری رو انجام بده من هر موقه از سایت پایانه بلیط میخرم میام میبینم ماشین خالیه و ترمینال کسی کیست و سه ساعت باید بچرخیم تا پر بشه هر موقع بلیط نمیخرم ؛ مسام میبینم سگ صاحابش رو نمیشناسه امروز اومدنی یه سر زدم به سایت دیدم […]

پولیتیک – دیالوگ ها ۱

یه سری دیالوگ به ذهنم رسیده گفتم بنویسم تا یادم نرفته لایسنس : بدون اجازه کتبی من شما نمیتوانید بیش از ۱۵۰ حرف از هر پست را انتشار دهید و در صورت انتشار همین ۱۵۰ کاراکتر نیز باید به این مطلب لینک دهید با تشکر   بهروز پسر محمد بهمنش به بهمنش : من نمیتونم […]

صورت مالی در سال ۹۶

تصمیم گرفتم بخشی از ضررهای مالیم رو بنویسم که برای خودم و شما عبرت بشه همچنین صورت مالی خودم در سال ۹۶ رو من عموما در مورد پول نگرانی خاصی ندارم ، مادیات زیاد برای من ارزشی نداره توی زندگی چون با یا بدون مادیات هم به اندازه کافی از زندگی لذت نمیبرم 😀 تنها […]

ایده داستان پولیتیک

یه ایده تو ذهنمه بیشتر فیلم نامه هستش تا رمان در مورد سریال درام اکشن برای یه ماجرای سیاسی از ترور رئیس جمهور گرفته تا انتخابات رئیس جمهوری و مسائل سیاسی فک نکنم بشه توی ایران اجراش کرد ولی خب مشکلی نداره من اینو مینویسم ( لایسنسش طبق معمول فقط برای خودم محفوظ هستش و […]

ایده در مورد مجازی سازی

یکی از ایده هام این بود که یه انیمیشن بسازم با قیافه خودم و توش ماجراجویی کنم   کل ایده های مربوط به داستان هام رو به صورت انیمیشن در بیارم و با شخصیت کارتونی خودم توشون خرابکاری کنم 😀   شبیه خواب میشد

آرگنا ۳

به نام خدا   سه روز بعد از بازار هفتگی در حالی که هاوین و اهالی روستا کارهای خودشان را راست و ریست کردند هاوین همراه با یکی دو نفر از روستایی ها در حالی که باران نم نم میبارید و خورشید داشت خودش را به بالای کوههای شرق میکشاند از روستا راه افتادند ، […]

عدم رضایت از شرکت گارانتی امداد (نا) سازگار

گفتیم بعد چند سال ram لپ تاپم رو از ۸ به ۱۶ ارتقاع بدم رفتم رم خریدم دیدم سیستمم ایراد پیدا کرده هی BSOD میشه ، خلاصه دو سه روز گذشت و همه جاش رو تست کردم و مطمئن شدم که مشکل از RAM هستش گفتم رم رو ببرم از خود فروشنده برام با گارانتی […]

آرگنا – بخش دو

به نام خدا   بخش دوم   همانطور که ایرن و آرنا بیرون در نشسته بودند صداها هی بلند و هی خاموش میشد تا اینکه صداها خوابید و هاوین از انجا بیرون امد تا چشمش به بچه ها افتاد گفت : شما اینجا چیکار میکنید ؟ برید خونه ! اونهم الان که افتاب غروب کرده […]

بازگشت به تاریکی

بازگشت به تاریکی وقتی از بچگی عاشق داستان خوندن بودم همیشه یک چیز دیگر توجه مرا به خودش جلب میکرد ، اخر و عاقبت دیو ها و ادم بد های قصه که یا کشته میشدند و یا به جایی که از ان امده بودند برمی گشتند یعنی همان تاریکی تنها چیزی که مرا اذیت میکرد […]